دانستنیهای روز هفته

1- سگ های خالدار (نژاد دلماسین) در بدو تولد خال ندارند.

2 - جغد تنها پرنده ای است که برای پلک زدن، پلک بالایی خود را پایین می آورد. بقیه پرندگان پلک پایین خود را بالا می برند.

3- علت زودهضم بودن عسل این است که قبلاً یک بار توسط زنبور هضم شده.

4- خروس ها نمی توانند در صورت نبستن چشمان خود، قوقولی قوقو کنند.

5- وقتی اسب های آبی ناراحت می شوند، عرقشان به رنگ قرمز درمی آید.

6- خرگوش و طوطی تنها حیواناتی هستند که بدون چرخاندن سر، می توانند پشت سر خود را ببینند.

7- سگ های نژاد German Sheperd بیش از هر نژاد دیگر انسان را گاز می گیرند.

8- کانگوروهای بالغ در هر پرش 30 فوت به جلو می روند.

9- کروکودیل ها قادر به بیرون آوردن زبان خود نیستند.

10- لاک پشت ها قادر به تنفس و بو کردن از طریق مقعد خود هستند.

11- خون خرچنگ های دریایی (Lobster) آبی رنگ است.

12- مغز فیل بالغ 6 کیلوگرم وزن دارد.

13- یکی از دلایل خوابیدن زیاد بچه گربه ها این است که هورمون رشد در آنها فقط موقع خواب ترشح می شود.

14- اختاپوس ها چیزی به نام نقطه کور دید ندارند.

15- از نظر فیزیکی، نگاه کردن به آسمان بالای سر برای خوک ها غیر ممکن است.

16- 14000 سال است که مردم جهان، سگ را به عنوان حیوان خانگی نگه می دارند.

17- مگس ها ناشنوا هستند.

18- فک گربه ها به طرفین حرکت نمی کند.

19- زنبورهای عسل در طول عمر خود نمی خوابند.

20- توانایی تحمل تشنگی در موش خرما بیشتر از شتر است.

 


کتاب کمیک بوک

 دانلود بخش اول با لینک مستقیم


جوک هفته

ماهی قرمز : پنجاه سال بود که اقا هوشنگ یک ماهی زنده توی تنگ اب نداشت . دانشمندان خیلی از این موضوع تعجب کردند . اما بعدا همه چیز را فهمیدند: اقا هوشنگ فکر کرده بود که هر روز باید ماهی را عوض کند نه اب


چای شیرین : مریض به دکتر گفت: اقای دکتر من هر وقت چای شیرین میخورم چشمم درد میگیرد . باید چکار کنم

دکتر گفت : قاشق چای خوردنی را از توی لوان بردار .


یک روز یک مرده میخو ره به نرده بر میگرده .


لره میخره به دیوار میگه ببخشید .


مداد : شایان از کیوان میپرسد : چرا امامانت مدادت را گذشته لای ساندویچت . کیوان گفت : من همیشه مدادم

را گم میکنم . اما هیچ وقت ساندویچم را گم نمیکنم .


باران : اولی چرا ناراحتی . دومی : سه روز است منتظر تا باران تمام شود . باید بروم به با غچه را اب بدهم.


کرمه میرهتو دیگه ماکارانی میگه چقدر شلوغه


منتظر جوک های دیگه ی وبلاگه من باشید .





ax_moteharek_kartonhaye_maroof_va_doost_dashtani_lordfa (41)ax_moteharek_kartonhaye_maroof_va_doost_dashtani_lordfa (39)


دست ها بالا و گرنه میکشمت . برو بابا . چی . بنگ

ax_moteharek_kartonhaye_maroof_va_doost_dashtani_lordfa (23)بچه ها نظرات بیشتری به وبلاگم بدهید

کتاب کمیک تنز اسکوبی دو


کمیک استریپ فارسی اسکوبی دو و لنگه کفش گمشده
Zoom in (real dimensions: 561 x 870)تصوير
Zoom in (real dimensions: 552 x 870)تصوير
Zoom in (real dimensions: 552 x 870)تصوير
Zoom in (real dimensions: 549 x 870)تصوير
Zoom in (real dimensions: 554 x 870)تصوير
Zoom in (real dimensions: 559 x 870)تصوير
Zoom in (real dimensions: 545 x 870)تصوير
Zoom in (real dimensions: 550 x 870)تصوير

کتاب ترسناک باحال شبی که عروس زنده میشود



دانلــــــــــــــــــود


به کتاب خانه ی جوک من خوش امدید

جوک : یک روز یه مرد میخوره به نرده بر میگرده

جوک: یه کرم میره توی دیگ ماکارانی میگه چقدر شلوقه

جوک: یک لره میخوره به دیوار میگه ببخشید

جوک : یک جوجه تیغی با ماره ازدواج میکنه بچشان میشه سیم خاردار

جوک : موزه با پسته حرف میزنه موزه مگه : چرا دهنت باز پسته میگه : از تو بهترم که نیمتر شروارت باز

جوک : خره با بزه ازدواج میکنه بچشان میشه خر بزه

جوک :اکبر اقا به فرشید گفت: ببینم متوجه شده یی که چشم های شینا شبه ی توست اقا فرشید گفت: اره خیلی شبه است چشم های تو دقیقا شبه ی لوزه های من است

منتظرجک های دیگه ی وبلاگه ما باشید باتشکر

کتاب کمیک بوک

دانلود بخش دوم با لینک مستقیم

کتاب کمیک بوک

دانلود بخش اول با لینک مستقیم


فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز



کتاب باحال ترسناک روحی در همسایگی

دانش فروم | انجمن دانش آموزان و دانشجویان


دانلـــــــــود


به کتاب خانه ی دانستنیها ی من خوش امدید

سلام بچه ها بیاد درمورد دانستنی ها ی مختلف  اطلاعات کسب کنیم .


-کانادا یک واژه هندی به معنی “روستای بزرگ” است.

 30

درصد وزن بدن انسان (بدون آب) را باکتریها تشکیل می دهند.

پارچه کتان در زمان خیس بودن، سخت‌تر و مقاوم‌تر است.

۱- درصد جمعیت جهان را چپ دستان تشکیل می دهند.

یک اسب در طول یک سال ۷ برابر وزن بدن خود غذا مصرف می کند.

عمر سنجاقکها تنها ۲۴ ساعت می باشد.

یک خرس بالغ قادر است با سرعت یک اسب بدود.

 بطور متوسط یک انسان در طول زندگی خود در حدود ۴۴ پوند گرد و خاک را تنفس می‌کند.

یک هواپیمای کوچک می‌تواند به صورت معکوس و به عقب نیز پرواز کند.

ر هر روز تقریبا نیمی از جمعیت آمریکا در حال رژیم گرفتن هستند.

فندک قبل از کبریت اختراع شده است.

قلب والها تنها ۹ بار در دقیقه می تپد.

مادر و همسر گراهام بل مخترع تلفن هر دو ناشنوا بوده اند.

(سیستم عامل مکینتاش رقیب ویندوز مایکروسافت است)

در ایالت میشیگان زنان بدون اجازه شوهران خود نمی‌توانند موهایشان را کوتاه کنند.

 یک کوسه از طریق شنیدن ضربان قلب، طعمه خود (ماهی) را پیدا می کند.

از هر ۱۰ نفر، یک نفر در سراسر جهان در جزیره زندگی می کند.

 در هر سه دقیقه یک انسان روی کره زمین اعلام می کند که بشقاب پرنده دیده است.

ماهی قزل آلا می‌تواند پرش‌هایی به ارتفاع حدود ۲متر داشته باشد.

نوعی ماهی به نام آبنوس در گلوی خود دندان در می‌آورند.

ک لامپ ۷۵ وات بیشتر از سه لامپ ۲۵ وات نور تولید می‌کند.

سوسکها سریعترین جانوران ۶ پا می باشند. با سرعت یک متر در ثانیه.

خرگوشها و طوطی ها بدون نیاز به چرخاندن سر خود قادرند پشت سر خود را ببینند.

کرگدنها قادرند سریعتر از انسانها بدوند.

کانادا یک واژه هندی به معنی “روستای بزرگ” است.

رشد دندانهای سگ آبی هیچگاه متوقف نمی گردد.

روشنایی قرص کامل ماه ۹ برابر هلال ماه می باشد.

مدت زمان گردش سیاره عطارد به دور خود دو برابر مدت زمان گردش آن بدور خورشید است.

شامپانزه ها قادرند مقابل آینه چهره خود را تشخیص دهند اما میمونها نمی توانند.

در هر سه دقیقه یک انسان روی کره زمین اعلام می کند که بشقاب پرنده دیده است.

طور متوسط یک انسان در طول زندگی خود در حدود ۴۴ پوند گرد و خاک را تنفس می‌کند.

وعی ماهی به نام آبنوس در گلوی خود دندان در می‌آورند.

ر طراحی خانه بیل گیتس از کامپیوترهای مکینتاش استفاده شده است.

هیچ پنگوئنی در قطب شمال وجود ندارد.

 گفته می‌شود که باغبانی بهترین کار برای سالم نگه داشتن سلامتی استخوان هاست.

پیژامه در هندوستان به عنوان یک لباس پوشیدنی مرسوم در بیرون از خانه شناخته می‌شود.

یکی از مواد تشکیل دهنده دینامیت بادام زمینی است.

ر فردی به جای حرکت در پیاده رو در یک مسیر سخت و کثیف حرکت کند، ۷درصد بیشتر کالری می‌سوزاند.

فندق برزیلی پیش از نامیده شدن کشور برزیل به نام «برزیل» به این نام خوانده می‌شده است.



کتاب دست نوشته ی خودم

  اسم این کتاب من هست ما جرا های کلانتر باب و سندی                                                  سلام من پارسا اكبري نويسنده ي اين كتاب هستم اميد وارم از اين داستاني که نوشته ام خوشتان بیاید


بنگ صداي تفنگ رگبار يك خلا فكار آمد جميز با بي يكي از


كاران تحت تعقيب است تا حالا بيست تا آدم بيگناه را كشته است


بليس ها به دنبال او هستن نا گهان كلانتر باب و سندي آماده بودن


تا يكي از خلافكار هاي تحت تعقيب تگزاس را دستگير كنند باب


تفنگ هفت تير ش را درآورد و گفت جميز كارت تمومه . جيميز گفت


پس اين را بگير تققققققققققق .ناگهان كلانتر باب رفت و سنگر


گرفت.از ان طرف ديگر كلانتر سندي با يك عالمه گاو وحشي آمد.


بگير و توانست جميز را بندازد روي زمين و گاو ها از روي ان رد


شدن و جميز مرد ولي وقتي رفتن ببينند كه جيميزمرده است يا نه


ناگهان ديدن ان نيست. چطور ممكن بود جميز نباشد چون گاو هاي


تگزاس از روي ان رد شدن و او بايد ميمرد كلانتر سندي و باب به


خونه هاي خودشان رفتن و آماده براي خواب شدن ناگهان كلانتر


سندي جميز را ديد كه در روبه روي آن ايستاده و ان را ميخواست


بكشد سندي جيق زد وناگهان كلانتر باب رسيد جيميز كلانتر سندي


را با خود برد كلانتر باب نتوانست ان را نجاد دهد و يك دفعه باران و


سيل فراواني آمد . باب و اهالي توانستن نجاد بيدا كنند ولي او


نمي دانست همكارش را چطوري بيدا كند ولي اين را خوب


ميدانست كه او در دست جميز است روز بعد خبر آمد خواهر باب را


جميز كشته باب انقدر ناراحت ميشود تا اين كه به فكر انتقام است


و لي شب جيمز به خانه ي او آمد و كلانتر هفت تيرش را برداشت و


يك گلوله در قلبش زد ولي ان نمرد و انها با هم در افتادن باب انرا


داشت ميكشت كه جميز در رفت باز هم صبح روز بعد خبر رسيد


مادر كلانتر باب مرده است باز هم باب ضربه ي بعدي خورد و داشت


ديوانه ميشد همكارش را گرفت خواهرش را كشت مادرش را هم


كشت ناگهان خبر رسيد او از مرز رد شده است. براي باب اين خبر


بعدي بود براي تحقيق خودش راهي سفر شود تا جيمز را بيدا كند


و انتقام بگيرد و كلانتر سندي را هم بيدا كند . پرس و جو كرد و


فهميد که به كجا رفت او به كوه هاي بزرگ تگزاس رفته است و


راهي شد اوكوه هاي زيادي را بشت سر گذاشت و به چشمهي


توتات رسيد ان جا ديد كه جميز خوا بيده است با هفت تيرش


مغزش را هدف گرفت ولي به درخت خورد جميز بيدار شد رگبارش


را در اورد و به سمت كلانتر نشانه گرفت تقققققق گلوله ها بدست


كلانتر باب خوردن كلانتر مجروح شد وفرار كرد جميز گفت اين


ميخواد من را بكشد و او به راهش ادامه داد يعني جميز به ادامه ي


سفرش ادامه داد كلانتر باب با هزار جور بد بختي توانست يك


درمانگاه در كوه بزرگ و پهناور تگزاس بيدا كند ولي بايد تا شب در


درمانگاه بودش چون هم بايد هم تير گلوله را از دست باب و هم


خون ريزي اش را بند مي آوردن . شب شد و باب مرخص شد ولي



جايي را نداشت براي اين كه استراحت كند براي همين دكتر كلانتر


باب را به خانه ي خودش برد و به او غذا داد . وقته خوابيدن شد


كلانتر باب و دكتر به خواب فرو رفتن ولي آن شب جيميز بابي به


سوراغ كلانتر باب نيامد و كلانتر باب با خيال را حت خوابيد. فردا


صبح شد و كلانتر باب بدنبال جيمز رفت با اسبي كه دكتر به او داده


بود كيلومتر ها راه را رفت تا به بيابان تگزاس رسيد آنجا مرگ بار


ترين بيابان تگزاس بود كلانتر باب بايد خيلي مواظب مارها سوسمار


ها وعقرب ها باشد . ناگهان يك سوسمار به اسب كلانتر باب حمله


كرد خوشبختانه كلانتر باب با هفت تيرش سوسمار را كشت . ولي


مار بياباني تگزاس زهره خود را روي باي اسب ريخت چند ثانيه ي


بعد اسب مرد . كلانتر باب مجبور شد بياده به سفر خودش ادامه


بدهد گرماي بيابان خيلي زياد بود و كلانتر باب از حال رفت . ناگهان


گرد بادي آمد و كلانتر را با خود برد كلانتر از خواب بريد و با گرد باد


دست و پنجه ميكرد خوشبختانه توانست از گرد باد فرار كند ولي


سرش گيج ميرفت و حال بدي داشت . شب شد و بيابان سرد بود


كلانتر به زور و زار خوابيد ولي صبح كه بيدار شد هم نميتوانست


حركت كند . وهم استخوان هايش داشت ميتركيد . خلاصه گرماي


بيابان باعث شد استخوان ها و بدن كلانتر گرم بشود كلانتر توانست


قدرت خود را به دست اورد و به دنبال جيميز بابي بود . تا اين كه


جيمز را بيدا كرد. كلانتر گفت اين دفعه تو را مي كشم هفت تيرش


را درآورد و گلوله ايي به شانه اش زد ناگهان فهميد كه او يك جليقه


ي زد گلوله دارد ولي چون بندش باز شد ه بود . جيمز كارش تمام


بود ولي باز در رفت كلانتر باب به پاي آن شليك كرد و پاي جميز


اسيب ديد راه رفتن براي او سخت بود . وكلانتر اورا گرفت اورا


ميخواست بكشد ولي ناگهان كلانتر سندي را ديد و كلانتر سندي


گفت او را نكش كلانتر باب با ديدن كلانتر سندي خوشحال شد


وهواسش پرت شد و جميز فرار كرد ولي چون آسيب ديده بود راه


رفتن برايش سخت بود و كلانتر باب و سندي توانستن جميز بابي


كه خلافكار تحت تقيب تگزاس بود را دست گير كنند كارشان محشر


بود و به آنها ثروت و مال زيادي دادن و آنها مشهور شدن همچنين


مدال افتخار هم به آنها دادن و مجسمه شان را هم در مركز شهر


گذاشتن چون آنها توانستن يك خلافكاري را بگيرن كه هيچ كلانتري


نمي توانست آن را بگيرد. آنها زندگي خوبي را در كنار هم گذراندن

پایان


کتاب ترسناک  ادم برفی می اید

آدم برفی می آید

دانلود آدم برفی می آيد

کتاب  ترسناک به اردو گاه وحشت خوش امدید

به اردوگاه وحشت خوش آمدید

دانلود به اردوگاه وحشت خوش آمديد

کتاب ترسناک دردسر مرگ بار

دردسر مرگبار

نویسنده : آر.ال.استاین

مترجم : رویا خادم الرضا

چاپ چهارم   1390



 

بیلی و خواهرش ، شینا ، برای دیدن عمویشان دکتر دیپ به یکی از جزایر کوچک دریای کارائیب می روند. آن جا مکان فوق العاده ای برای اکتشافات زیر آبی است ... و بیلی هم برای ماجراجویی آماده است. تنها یک قانون را باید به یاد داشته باشند: " از تپه های مرجانی دوری کنند." تپه های مرجانی خیلی زیبا هستند و خیلی هم آرام به نظر می رسند و بیلی نمی تواند. اما او درون آب تنها نیست. چیزی در اعماق آب در کمین نشسته است. موجودی سیاه با پوستی زبر و فلس دار. موجودی که نیمی انسان است و نیمی ماهی ...

فصل 1

فصل2

فصل3

فصل4

فصل5

فصل 6و7

دانلود فصل8

دانلود فصل9تا14